English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6446 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
operational management U مدیریت عملیاتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
computer managed instruction U اموزش با مدیریت کامپیوتردستورالعمل با مدیریت کامپیوتر
smarted U buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
smartest U buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
smart U buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
smarter U buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
smarting U buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
smarts U buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
current operating allowance U سهمیه موجود عملیاتی سهمیه عملیاتی فعلی
CMOT U استفاده از پروتکلهای مدیریت شبکه CMIS , CMIP برای مدیریت دروازه ها در یک شبکه TCP / IP
area of operational interest U منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
command management system U سیستم مدیریت فرماندهی سیستم مدیریت یکان
army class manager activity U سازمان مدیریت طبقه بندی اماد در نیروی زمینی مدیریت طبقه بندی اماد
operation code U کد عملیاتی
operational code U کد عملیاتی
operational U عملیاتی
operations code U کد عملیاتی
operating U عملیاتی
operation overlay U کالک عملیاتی
preoperational U پیش عملیاتی
operation annexes U پیوستهای عملیاتی
operating weight U وزن عملیاتی
operation order U دستور عملیاتی
element U عنصر عملیاتی
operation map U نقشه عملیاتی
elements U عنصر عملیاتی
operating ratio U نرخ عملیاتی
operationalism U عملیاتی نگری
operational route U مسیر عملیاتی
operations code U رمز عملیاتی
operational reserve U ذخیره عملیاتی
operational reserve U احتیاط عملیاتی
operational research U تحقیق عملیاتی
operational readiness U امادگی عملیاتی
operational problems U مسائل عملیاتی
operational headquarters U ستاد عملیاتی
operational environment U محیط عملیاتی
operational costs U هزینههای عملیاتی
endurance U برد عملیاتی
operation research U پژوهش عملیاتی
operational route U جاده عملیاتی
operating cost U مخارج عملیاتی
operating budget U بودجه عملیاتی
mission load U اماد عملیاتی
action parameters U پارامترهای عملیاتی
operating cost U هزینه عملیاتی
component operation U عناصر عملیاتی
concept of operation U تدبیر عملیاتی
cruising range U برد عملیاتی
functional specification U مشخصه عملیاتی
operational definition U تعریف عملیاتی
operating expenses U مخارج عملیاتی
operating loss U زیان عملیاتی
staging area U منطقه عملیاتی
incident U حادثه عملیاتی
operating ratio U نسبت عملیاتی
operating speed U سرعت عملیاتی
operating staff U کارمندان عملیاتی
operating temperature U دمای عملیاتی
flowchart U شمای عملیاتی
operating profit U سود عملیاتی
incidents U حادثه عملیاتی
throughput U توان عملیاتی
mission load U بار مبنای عملیاتی
operational amplifier U تقویت کننده عملیاتی
functional units of a computer U واحدهای عملیاتی یک کامپیوتر
operational command U فرماندهی از نظر عملیاتی
commander's concept U تدبیر عملیاتی فرمانده
fleet operating base U پایگاه عملیاتی ناوگان
effective through put U توان عملیاتی موثر
action U کل عملیاتی که در یک عمل رخ می دهند.
actions U کل عملیاتی که در یک عمل رخ می دهند.
operational performance category U طبقه امادگی عملیاتی
operational performance category U امادگی عملیاتی از طبقه
operational weapon U جنگ افزار عملیاتی
radius of action U برد عملیاتی هواپیما
standing operating procedures U روش جاری عملیاتی
scheme of command U طرح عملیاتی یکان
game cycle U دورههای عملیاتی بازی جنگ
base of operations U پایگاه عملیاتی مبنای عملیات
not operationally ready U غیر اماده ازنظر عملیاتی
chop U تعویض کنترل عملیاتی یکانها
chopped U تعویض کنترل عملیاتی یکانها
zeroed out U غیر عملیاتی شدن یکان
alternate escort operating base U پایگاه عملیاتی یدکی یگانهای پاسور
change of operation control U تغییر در نوع کنترل عملیاتی یاتعویض ان
present work U عملیاتی که اکنون انجام شده است
sequential U عملیاتی که یکی پس از دیگری اجرا می شوند
operationally ready U حاضر به عمل اماده از نظر عملیاتی
sop U رویه عملیاتی استاندارد وضعیت موجود
sops U رویه عملیاتی استاندارد وضعیت موجود
radiological operations U عملیاتی که در ان از موادرادیواکتیو استفاده میشود عملیات رادیولوژیک
routing U عملیاتی که درحین مسیریابی پیام انجام می شوند
monadic U مربوط است به عملیاتی که فقط از یک اپراند استفاده میکند
rated through put U ماکزیمم توان عملیاتی ممکن برای یک دستگاه داده پردازی
target offset methode U روش نشان دادن هدفها روی نقشه ها یا طرحهای عملیاتی
cold rolling U عملیاتی که برای افزایش سختی و استکام فولاد روی ان صورت میگیرد
administratorship U مدیریت
menage U مدیریت
superintendence U مدیریت
managership U مدیریت
management U مدیریت
conductorship U مدیریت
generalship U مدیریت
matronage U مدیریت
managements U مدیریت
stage direction U مدیریت
leadership U مدیریت
directorate U مدیریت
directorship U مدیریت
administrations U مدیریت
directorships U مدیریت
administration U مدیریت
directorates U مدیریت
counter revolution U عملیاتی و تدابیری که بعد از وقوع انقلاب برای خنثی کردن ان انجام و اتخاذ میشود
fix U 1-فرآیندی که در آن هر عمل در یک زمان مشخص انجام میشود. 2-عملیاتی در یک فرآیند که همان با ساعت هستند
fixes U 1-فرآیندی که در آن هر عمل در یک زمان مشخص انجام میشود. 2-عملیاتی در یک فرآیند که همان با ساعت هستند
process bound U برنامه عملیاتی و محاسباتی شرایطی که در ان سیستم کامپیوتری توسط سرعت پردازنده محدود میشود
managerial economics U اقتصاد مدیریت
materials management U مدیریت مواد
maladministration U سوء مدیریت
job management U مدیریت برنامه
facilities management U مدیریت امکانات
inventory management U مدیریت موجودی
ownership and management U مالکیت و مدیریت
interlocking directorate U مدیریت واحد
foremanship U مدیریت سرکارگری
financial management U مدیریت مالی
file management U مدیریت فایل
industrial management U مدیریت صنعتی
file management U مدیریت پرونده
file management U مدیریت پرونده ها
personnel management U مدیریت استخدام
personnel management U مدیریت پرسنلی
record management U مدیریت رکوردها
resource management U مدیریت منبع
memory management U مدیریت حافظه
run the show U مدیریت کردن
scientific management U مدیریت علمی
monopoly management U مدیریت انحصاری
supply management U مدیریت عرضه
superintendence U ریاست مدیریت
setup <idiom> U مدیریت داشتن
superintendency U ریاست مدیریت
task management U مدیریت وفیفه
record management U مدیریت مدارک
system mangement U مدیریت سیستم
postal directory U مدیریت پست
management expenses U مخارج مدیریت
management graphics U مدیریت گرافیک
management report U گزارش مدیریت
management science U علم مدیریت
management system U سیستم مدیریت
production management U مدیریت تولید
pyramiding U مدیریت واحد
materiel cognizance U مدیریت کالاها
materiel management U مدیریت اقلام
materiel management U مدیریت اماد
task management U مدیریت کار
educational administration U مدیریت اموزشی
career management U مدیریت مشاغل
trusted U مدیریت امانی
data management U مدیریت داده ها
trust U مدیریت امانی
directorates U مقام مدیریت
directorate U مقام مدیریت
demand management U مدیریت تقاضا
concurrency management U مدیریت همزمانی
trusts U مدیریت امانی
configuration management U مدیریت پیکربندی
atomic U 1-مربوط به یک اتم 2-عملیاتی که اگر در حین پردازش قط ع شود داده را به وضع اولیه خود بر می گرداند
information resource management U مدیریت منبع اطلاعات
spatial data management U مدیریت داده فضایی
flows U مدیریت جریان داده
management information system U سیستم مدیریت اطلاعات
server U ول مدیریت صف چاپ و چاپگرهاست
lower level management U مدیریت سطح پایین
item manager U مدیریت اقلام تدارکاتی
letters of administration U سند مدیریت ترکه
materiel cognizance U مدیریت تشخیص کالا
direct U مدیریت یا سازمان دهی
frameworks U مدیریت پایگاه داده
framework U مدیریت پایگاه داده
conveyancing U مدیریت از روی مهارت
database management U مدیریت پایگاه داده ها
middle level management U مدیریت سطح متوسط
directs U مدیریت یا سازمان دهی
memory management program U برنامه مدیریت حافظه
directed U مدیریت یا سازمان دهی
project management program U برنامه مدیریت پروژه
project management system U سیستم مدیریت پروژه
flowed U مدیریت جریان داده
intendancy U مدیریت حوزه مباشرت
data processing management U مدیریت پردازش داده
data management programs U برنامههای مدیریت داده ها
top level management U مدیریت سطح بالا
file management program U برنامه مدیریت فایل
data management system U سیستم مدیریت داده ها
wildlife management U مدیریت حیات وحش
data base management U مدیریت پایگاه داده
dm U مدیریت داده هاanagement
Recent search history Forum search
1معنی کنید: Residential Demand Side Management
1کارآفرینی
1nternal brand management of destination brands: Exploring the roles of destination management organisations and operators
1offshoring
1Rotating machinery capable of supplying or absorbing real and reactive power in any of a number of operating quadrant combinations.
0تجلی قرآنی در سیره مدیریتی امیرمومنان علی(ع) در حوزه وظایف مدیریت
0environmental munificence این عبارت چه مفهومی در مدیریت استراتژیک دارد؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com